تحلیل و بررسی فیلم اتاق دبیران «The Teachers’ Lounge»
فیلم The Teachers’ Lounge» (2023)» ساختهی ایلکر چاتاک، اثری است که با تمرکز بر فضای به ظاهر بیآزار یک مدرسه، دریچهای به مکانیسمهای پیچیدهی قدرت، نظارت، و بحران اخلاقی در جامعهی مدرن میگشاید. این اثر مدرسه را به مثابهی یک دنیای کوچک قلمداد میکند و پرسشهایی بنیادینی دربارهی مرزهای اخلاق در نظامهای سلسلهمراتبیْ و نقشِ فرد در تقابل با ساختارهای بیروحِ جامعه را تحت یک درامِ روانشناختی نشان میدهد که در ادامه به صورت تحلیلی مورد بررسی قرار میگیرد.

۱) قدرت، نظارت، و پاناپتیکون فوکویی: مدرسه به مثابه زندان نامرئی.
فیلم با تمرکز بر فضای بستهی مدرسه و سیستم نظارتی آن، به طور مستقیم به نظریهی «پاناپتیکون» فوکو ارجاع میهد. مدرسه به عنوان یک «نهاد انضباطی» عمل میکند که در آن، قدرت نه تنها از طریق قوانین آشکار، بلکه از طریق نگاه خیرهی دائمی اعمال میشود که صحنهی کلیدی فیلم [استفاده از لپتاپ برای ضبط تصاویر پنهانی از معلمان] نمادی از این مکانیسم است. فیلم از همان آغاز، مدرسه را به عنوان یک «نهاد انضباطی» [به تعبیر فوکو] به تصویر میکشد که در آن، قدرت نه از طریق زور فیزیکی، بلکه از نظارت دائمی و تولید دانش اعمال میشود. کارلا نواک [معلم ریاضی] که خود قربانی سرقت شده، در نهایت برای کشفِ حقیقت به ابزار نظارت متوسل شده و بدین واسطه به بخشی از دستگاه سرکوبگر تبدیل میشود. در اینجا، فوکو به ما یادآوری میکند که «قدرت همواره از پایین میجوشد» و حتی کسانی که قصد مقاومت دارند را در دام بازتولید سیستم میکشاند؛ به عبارت دیگر مقاومت در برابر سیستم، اغلب به بازتولیدِ منطق آن میانجامد.
دوربین با استفاده از قابهای بسته، زوایای مورب، و نورهای سرد فلورسنت، فضایی کلستروفوبیک [تنگناهراسی] را خلق میکند که تماشاگر را در موقعیت «ناظر گناهکار» [بر اساس نظریهی ژیژک] قرار میدهد و در آن بیننده نمیتواند منفعل بماند و او نیز در شبکهی نظارتی شریک شده است.
۲) اخلاق در برابر سیستم: هانا آرنت و «ابتذال شر».
فیلم به طرز هوشمندانهای نشان میدهد که چگونه ساختارهای بوروکراتیک، افراد را به ابزارهایی برای توجیه بیعدالتی تبدیل میکنند. رفتار مدیر مدرسه و سایر معلمان که ترجیح میدهند به جای حل ریشهای مشکل، یک قربانی بیگناه [آلیا، دانشآموز ترکتبار] را سرکوب کنند مستقیماً به مفهوم «ابتذال شر» در اندیشهی هانا آرنت ارتباط پیدا میکند.
فیلم به شکلی ظریف نشان میدهد که چگونه ساختارهای بوروکراتیک، انسانها را به ابزارهایی بیاراده تبدیل میکند و معلمان نه از سر خباثت، بلکه از سر تسلیمْ به هنجارهای نظام قدرت، به بیعدالتی تن میدهند و این همان چیزی است که آرنت در تحلیل خود از آیشمن به آن اشاره میکند: شرورترین اعمال، اغلب توسط افرادی انجام میشوند که «فقط وظیفهشان را انجام میدهند». سکوت اکثر معلمان در قبال اخراج آلیا، نشانگر فروپاشی اخلاق جمعی است. اینجاست که فیلم پرسش لویناس را پیش میکشد: «آیا میتوان در برابر چهرهی «دیگری» مسئولیتپذیر بود، وقتی سیستم شما را به نابینایی وا میدارد؟»
۳) سینمای فضا: معماری به مثابهی استعارهی سیاسی.
فیلم با استفادهی نمادین از فضاهای مدرسه، اتاق معلمان، راهروهای تنگ، کلاسهای دربسته به شکلی زیرکانه، سلسلهمراتبِ قدرتْ را تجسم میبخشد که در آن اتاق معلمان به مثابهی قلعهی بورژوازی قلمداد میشود. این فضا که تنها معلمان به آن دسترسی دارند، نمادی از مرزهای طبقاتی و انحصار اطلاعات است. طراحی این اتاق با رنگهای خنثی و مبلمان استاندارد، یادآور فضای ادارات دولتی است، جایی که تصمیمات دربارهی «دیگران» [دانشآموزان] بدون حضورِ خود آنها گرفته میشود.
طراحی سینماتوگرافی این فیلم [با نورهای مهتابی سرد و دیوارهای خاکستری] یادآور زندانهایی مدرن است، جایی که فضای معماری، خشونت پنهان جامعه را فریاد میزند. راهروهای تنگ و بیپنجرهی مدرسه، با نورپردازی خشن و دیوارهای خاکستری، تداعیگر زندانهایی است که نه تنها دانشآموزان، بلکه معلمان را نیز در دام میاندازد. در این ساختار کلاس درسْ میدانِ نبرد ایدئولوژیها قلمداد میشود و به میدانی تبدیل میشود که در آن، قدرت نه از طریق زور، بلکه از طریق رضایت ظاهری اعمال میشود.
۴) پایان باز و دیالکتیک ناامیدی: نقدی بر رمانتیسیسم انقلابی.
پایان فیلم که در آن کارلا در برابر دانشآموزان قرار میگیرد و هیچ راه حل روشنی ارائه نمیشود، یک ضدِ رمانتیسیسم رادیکال است. این پایان، تماشاگر را وادار میکند تا پرسشهای فیلم را درونی کند و از خود بپرسد آیا مقاومت فردی ممکن است؟ فیلم با ردِ رویکردهای سادهانگارانه [مثل قهرمانسازی کارلا]، نشان میدهد که سیستمها از طریق جذب انتقادها بازتولید میشوند و شورش کارلا نه تنها سیستم را تغییر نمیدهد، بلکه به بیاعتمادی بیشتر منجر میشود. فیلم از ارائهی «راه حل» خودداری میکند، زیرا هر راه حلی میتواند به ایدئولوژی جدیدی تبدیل شود. کارگردان با خودداری از پایان بسته، تماشاگر را وادار میکند تا به جای دریافت پیام، خود به پرسشگر تبدیل شود.
جمعبندی: سینمای بحرانِ اخلاق در عصر نظارت.
«The Teachers’ Lounge» با ترکیب سینمای تنش [مثل استفاده از موسیقی مینیمال و سکوتهای کشنده] و عمق فلسفی، اثری است که مرز بین قربانی و قاتل، ناظر و مشارکتکننده را محو میکند. این اثر نه یک درام مدرسهای، بلکه استعارهای است از جهان معاصر است که در آن، فردیت در تقابل با ماشینهای بیروح نهادها، محکوم به مبارزهای بیپایان است. این فیلم نه تنها یک انتقادِ تند به نظام آموزش و پرورش است، بلکه استعارهای است از جامعهی مدرن که در آن، فردیت در تقابل با ماشینهای قدرت، محکوم به شکست مینماید. در نهایت، این پرسش لویناس باقی میماند: «آیا اخلاق میتواند پیش از سیاست وجود داشته باشد؟» پرسشی که فیلم به جای پاسخ دادن، آن را همچون خاری در ضمیر تماشاگر فرو میکند.
آیا اخلاق میتواند بیرون از چارچوبهای قدرت وجود داشته باشد؟
آیا مقاومت فردی همواره محکوم به جذب توسط سیستم است؟
و در نهایت، چه کسی اجازه دارد «حقیقت» را تعریف کند؟
این پرسشها، همان خارهایی هستند که فیلم در ضمیر تماشاگر فرو میکند، خارهایی که ممکن است هرگز بیرون کشیده نشوند، اما وجودشان ما را وادار به بازاندیشی میکند.
ارادتمند، خلیل پورخاتمی
۱۶ فروردینماه ۱۴۰۴

