تحلیل و بررسی نمایش «اشیاء از آنچه فکر میکنید به شما نزدیکترند»
مقدمه: اثر هنریِ بیمخاطبْ اصولاً اثری مرده قلمداد میشود، اما اثری که از فهم زمانهاش نیز به دور مانده باشد را میتوان مرده قلمداد کرد. پیوستار حسی و فهمی مابین اثر هنری و مخاطب همان چیزی است که باید مهمترین اولویت یک اثر در مرحله اجرای عموم قرار گیرد، اما هر اثری که بر احساسات مخاطب تاثیرگذار باشد یا او را بگریاند و بخنداند الزاماً بالابرنده نیست. از منظر نگارنده، هر اثر هنری عموماً یک بالابر یا پلکان قلمداد میشود که باید مخاطب را به فهم و درک انسانی بیشتری سوق دهد، و هر اثرِ جدا از مخاطب و زمانهی زیستیاش عموما اثری بلا استفاده است که دچار عدم ارتباط صحیح با مخاطب و در نتیجه بدون تاثیر خواهد بود.

۱) نمایش «اشیاء» تلاشی جسورانه برای انتقال معنا از زبان اشیاء است، ساحتِ جهانی اگزیستانسیالیستیْ که به جای قوانین و قواعد اجتماعی و انسانی به تجربههای شخصی و فردی اشیاء میپردازدْ که میتوان پوچی و بیمعنایی جهان انسانی را در کلماتی چون «حرف»، «تغییر سرنوشت»، «جنگ»، و… جای داد. از منظر عموم، اگزیستانسیالیسم عموماً بر انسان به عنوان موجودی آزاد، آگاه، و مسئول تمرکز دارد و شامل اشیاء نمیشود، اما میتوان جان بخشی به اشیاء را که به پوچی انسانِ معاصر و نمادسازی بر اشتباهات مکرر او اشارهی مستقیم و غیر مستقیم دارد را در این نحوهی خوانش جای داد؛ در این فرآیندْ نقد اشیاء بر همان اراده، آزادی، مسئولیت، حسادت و … که همه از صفات بارز انسانی هستند شکل میگیرد و ساختار نمایش را میسازد. این نمایش با ساختار منسجم خود سعی میکند تا هم مخاطب را به سمت بالا سوق دهد و هم از مفاهیم پیچیدهی جشنوارهای و مخاطب خاص، خود را برهاند و حرفش را بیآنکه بخواهد مخاطب را درگیر مفاهیم و کارکرد جان بخشی به اشیاء بکند صریح و بی پرده بیان کند. در این ساحتْ نمایش «اشیاء» را میتوان تلاشی برای جان دادن به اشیاء پیشپا افتادهای قلمداد کرد که از نظم اجتماعی انسانی حذف شدهاند در حالی که داستانها و روایتهای خاص خود را برای تعریف کردن دارند.
۲) قبل از شروع نمایش به واسطهی تبلیغات و شنیدهها احساس میکردم با یک اثر فانتزی و اقتباسی آزادْ از نمایش «وارانه اثر پیتر هانتکه» رو به رو خواهم شد که اتفاقا شخصیتهای اصلی آن هم میز و صندلی هستند. تا دقایق ابتدایی نیز این حس همچنان بر قوت خود باقی بود تا اینکه نمایش «اشیاء» از حالت فانتزی خود خارج شد و از آن پس هرچه به انتهای نمایش نزدیکتر شدیم به واقعپذیرتر بودن اثر اضافه گردید. عموماً جان بخشی به اشیا در آثار هنری ورود به دنیایی دموکراتیکتر است که نه تنها مرز بین واقعیت و خیال را برای مخاطب محو میکند، بلکه مخاطب را به اندیشههای عمیقتری دربارهی جهان اطرافش فرا میخواند؛ در این ساختار هر شیئی همانند هر آدمی نه تنها میتواند روایتگر داستانی مستقل باشد، بلکه میتواند زاویهنگاه خود و همچنین نحوهی روایت خاص خود را داشته باشد. در چنین آثاری استفاده از استعارهها و نمادها بیشترین کارکرد را برای مخاطب دارد که وابسطه به انتخاب کارگردان این نمادها و استعارهها میتوانند پیچیدگیهای زیادی را نیز در بر داشته باشند. نشانهها و استعارههای نمایش «اشیاء» برای مخاطب عام که اجرا به او تعلق دارد بسیار قابل فهم است و نویسنده و کارگران در این فرآیند جان بخشی از قراردادهای اجتماعی و انسانیای بهره بردهاند که منجر میشود باورپذیری و حتی همذات پنداری بهتری مابین مخاطب و اشیا صورت بگیرد، مثل این جمله که «تلوزیون همیشه دروغ میگوید»…
۳) من تمایل دارم تا برای تشریح بازی بازیگران از اصطلاح نیمه اتوماتیک استفاده کنم. منظورم از نیمه اتوماتیک یک جایگاه ویژهای مابین بازی رئال انسانی و زوایای خشک و لبههای زمخت و سفت اشیاء است که ترکیبی است از انتقال حس عمیق همراه با محدودیت. این بازی نیمه اتوماتیک در دقایق اول که به توضیح چیستی و نحوهی نگرش اشیاء میپردازد با ته مایهای از طنز همراه است تا هم مخاطبین را از اطلاعات لازم برخوردار کند و هم از افتادن در تلهی زیادهگویی و عدم پیشروی داستان جلوگیری کند. از همان ابتدا با استفاده از موتیفهای متداوم و پرتکرار، نحوه قرارداد سازی کارگردان با مخاطب روشن میگردد و همین موتیفها هستند که در لحظات پایانی نمایش ضربهای مهلک را به مخاطب وارد میکنند، و از منظر بنده مخاطب را با پلکان ساخته و پرداختهی خود به سمت بالا و حتی فکر کردن وا میدارند.
۴) در پایان و با بررسی دیالوگها، بازیها، کارگردانی و … میتوان نمایش «اشیاء از آنچه فکر میکنید به شما نزدیکتراند» را اثری موفق در پیوند با مخاطب و تاثیر بر مخاطب دانست. همانطور که پیشتر بیان شد، موفقیت در ساحت اجرای عموم به واسطهی همراهی و همزیستی مخاطب با نمایش به علاوهی تاثیر بر مخاطب و احوالات و افکارش قلمداد میشود. این اثر همزیستی خود را با قتل عام به شیوهای خاص و روایتی خاص بیان میکند که در آن اینبار اشیاء هستند که فارغ از تمام بیانیههای حقوق بشر و کاغذبازیها و محکومیتهای تو خالی، کشته شدگان را به نام صدا میکنند و حتی آن را مرگی بسیار آرام میخوانند که با افتادن موریانه در جانشان همتراز است. به راستی که برترین یادگار آلفرد نوبل چیست، دینامیت یا جایزهاش؟!
ارادتمند، خلیل پورخاتمی
۱۸ اسفندماه ۱۴۰۳

